فرهنگ
ف
کمتر کسی تردید دارد که ما امروز در دنیای متفاوتی زندگی میکنیم ولی انگار که راه و رسم زندگی در شرایط جدید را بلد نیستیم و به همین دلیل است که علیرغم پیشرفتهای خیره کننده در برخی زمینه ها، نه تنها مشکلات اصلی جهان را حل نکردهایم بلکه دائماً مسائل جدیدی را به آن می افزائیم. مشکلاتی چون فقر گسترده، جنگ، مهاجرت های وسیع، تروریسم، تخریب محیط زیست، نابرابری و گستره وسیعی از اختلالات و بیماریهای روانی.
ما موفق به خلق فناوری هائی شدهایم که تأثیر شگرفی بر زندگی ما و اوضاع سیاره ای که ساکن آن هستیم گذاشته است. علاوه بر این، در دنیای به هم پیوسته ای زندگی میکنیم که سرنوشت همه ما را، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به هم پیوند داده است. ولی اگر در نگرش و رفتارهای خود تجدید نظر نکنیم، رنج انسانها به طور نمائی افزوده خواهد شد و محیط زیست لطمات جبران ناپذیری خواهد خورد.
یکی از تغییراتی که مبنا و منشاء تغییرات دیگر است و باید به آن عمیقاً بیندیشیم این است که از فرهنگی که بر مسابقه و رقابت بنا نهاده شده است فاصله بگیریم. این فرهنگ همه چیز را به صورت رقابت می بیند. تقریباً تمام ساختارهای اجتماعی را بر پایه رقابت یعنی برنده و بازنده سازمان می دهد. حاکمیت (چه در سازمان ها و چه در سطح جامعه) رقابت برای کسب قدرت است. سیستم قضائی ما مسابقه ایست برای به کرسی نشاندن قانون، بازار برای ما محل مسابقه بین انباشت سرمایه و مصرف است. آموزش هم مسابقهای است برای نمره و پاداش. ما حتی بعضی از تفریحاتمان را نیز به صورت مسابقه ذهنی یا فیزیکی در آورده ایم.
مسائل زیادی در نتیجه فرهنگ رقابت ایجاد میشوند که این فرهنگ را از نظر اجتماعی غیر عادلانه و از نظر اکولوژیکی غیر قابل تداوم میکند. وقتی شما همه سازمان های اجتماعی را بر مبنای رقابت سازمان میدهید بنا بر تعریف مناقع قدرتمندترین بخش جامعه را تأمین میکنید چون در یک دنیای رقابتی همیشه قدرتمند ها و کسانی که امتیازهای ویژه ای دارند پیروز می شوند. دقیقتر بگویم، با تبدیل همه چیز به یک صحنه رقابت مناقع مادی و کوتاه مدت برخوردار ترین بخشهای جامعه را تأمین می کنید. به این ترتیب، فرهنگ رقابت بطور طبیعی اختلاف اجتماعی را تشدید میکند و در نتیجه سیکل های مداوم تعارض، ناپایداری و بحران را به وجود می آورد. به دلیل وجود تعارض و ناپایداری، فرهنگ رقابت مانع میشود که بتوانیم به مسائل پیچیدهای را که با آنها در گیر هستیم بپردازیم. حل این مسائل بالاترین سطح از تعامل و همکاری بین انسانها با تجربهها و دیدگاههای متفاوت را در بازه های زمانی طولانی طلب می کند. ولی فرهنگ رقابت طیف وسیعی از آدمها را در مقابل هم قرار می دهد.
با این مقدمات، سئوالی که باید به آن پاسخ بدهیم این است که چگونه میتوانیم از فرهنگ رقابت فاصله بگیریم. اولین قدم این است که به تعدادی از پیشفرض هایمان که درواقع سازندگان این فرهنگ هستند توجه کنیم و آنها را زیر سئوال ببریم.
اولین پیشفرض یا افسانهای که باور کرده ایم این است که طبیعتِ انسان عموما خودخواه، متجاوز و رقابتی است و انسانها ذاتاً در پی رقابت هستند. ولی این حقیقت ندارد. چیزی که علوم شناختی مدرن نشان داده این است که انسان هم پتانسیل رقابت دارد و هم توان همکاری را داراست و در او هم خودخواهی و همنوع دوستی تعبیه شده است. اینکه کدام یک از این ابعاد مجال ظهور می یابند تابع نوع پرورش ما، آموزشی که می بینیم، محیط اجتماعی ما، ساختارهای مؤسسات ما و سیستمهای پاداش ماست. علاون بر این بستگی دارد به اینکه ما در مواجهه با سیستمهای مورد بحث چه انتخاب هائی می کنیم. در فرهنگ مسابقه و رقابت، نگاه خودخواهانه، متجاوز و رقابتی تبدیل به یک چرخه پیشگوئی کامبخش می شود. به عبارت دیگر این نگاه دائماً شرایط بازتولید خود را فراهم می کند.
افسانه دوم این است که رقابت مهمترین عامل برای تعالی، خلاقیت و بهره وری است. ولی تحقیقات در دو دهه اخیر نشان دادهاند که دنبال کردن منافع شخصی تنها عامل انگیزشی انسان نیست و حتی قویترین هم نیست. تلاش برای عالی بودن، خلاقیت و بهره وری میتوانند تأثیر فوقالعادهای بر انگیزه انسانها داشته باشد. علاوه بر این ما میتوانیم در جهت اشتیاق به زندگی معنادار، دنبال کردن یک مقصود عالی و با ارزش، سهیم بودن در خلق دنیائی بهتر و همکاری با دیگران انگیزه قوی داشته باشیم. دسترسی به این منابع عمیق انگیزه انسانی بهترین روش برای ترویج تعالی، خلاقیت و بهره وری است.
افسانه بعدی این است که رقابت نیروی اصلی پیشران فرگشت (تکامل) است. چیزی که علم بیولوژی تکاملی میگوید این است که همیاری اگر نیروی قویتری نباشد حداقل به اندازه رقابت در مسیر فرگشت مؤثر بوده است. همیاری سبب خلق موجودات چند سلولی بود که مبنای همه اشکال پیچیده حیات به شمار می رود. همیاری باعث ایجاد تعادل بین اکسیژن و گاز کربنیک در اتمسفر شده است که عامل بقای حیات بر روی سیاره ماست. همیاری بین نمونههای زنده است که مزیت قوی بقاء را به ما هدیه داده است. همیاری بین جوامع بشری هم نیروی مهمی در بقای این جوامع بوده است. دلیل موفقیت انسان در مقایسه با موجودات دیگر هم همین قابلیت همیاری در آنهاست.
اگر این پیشفرض ها را کنار بگذاریم، سئوال بعدی این است که در دنیای واقعی چگونه میتوانیم فرهنگ رقابت را پشت سر بگذاریم؟
یک استراتژی وجود دارد که هر چند ممکن است در قدم اول منطقی به نظر برسد ولی قطعاً به نتیجه نمی رسد. هر بار که در نتیجه فرهنگ رقابت و مسابقه یک بیعدالتی اتفاق میافتد ما نمیتوانیم پاسخ به آن را در فرهنگ اعتراض جستجو کنیم. اعتراض و سایر استراتژی های تقابل به منظور تحول اجتماعی بدون شک در گذشته موفقیتهای زیادی را به وجود آورده اند. کاملاً قابل درک است که انسانهای متفکر و دلسوز از طریق تقابل های بدون خشونت در مقابل بیعدالتی اجتماعی قد علم می کنند. ولی در دوران وابستگی جهانی، این نوع استراتژی ها به نقطهای رسیدهاند که نتیجه مورد نظر را ایجاد نمیکنند و به تدریج بازدهی کمتر و کمتری را نمایش می دهند. دلایل زیادی برای این پدیده میتوان بر شمرد ولی مهمترین آن این است که این استراتژی در بطن خود درواقع تداوم همان فرهنگ رقابت است و بر همان افسانه هائی استوار است که در باره شان صحبت کردیم. فرهنگ اعتراض این افسانهها را تقویت میکند و در این رهگذر درواقع به تقویت فرهنگ رقابت می انجامد. به همین دلیل است که ما با فقط فرهنگ اعتراض نمیتوانیم از فرهنگ رقابت عبور کنیم.
آنچه میتوانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم یک فرهنگ جهان شمول عاملیت سازنده خلق کنیم و تمام انرژی هایمان را در جهت ساخت دنیائی به کار ببریم که میخواهیم در آن زندگی کنیم حتی در زمانی که به نظر میرسد دنیای موجودمان در مقابل چشمانمان در حال فرو ریختن است. ما میتوانیم اینکار را بکنیم اگر انرژی هایمان را روی سه زمینه متمرکز کنیم:
اول، ما باید بر روی آموزش و توانمند کردن جوانان تمرکز کنیم تا متوجه بشوند که در این دنیای به هم پیوسته خوب زیستی آنها بطور غیر قابل انکاری به خوب زیستی همه بدنه اجتماعی که بخش از آن هستند مربوط است. به این ترتیب آنها آنچه را که برای بهتر کردن جامعه ضروری است در اختیار خواهند داشت. این فرایند آموزش و توانمند سازی ابعاد معرفتی، اخلاقی، اجتماعی و معنوی دارد. باید در سالهای اول شکلگیری پرورش کودکان آغاز شود و تا دوران بلوغ و جوانی ادامه یابد. فقط در اینصورت است که نسل های آینده میتوانند بلوغی فراتر از فرهنگ رقابت را در قلب ها، اذهان و اعمال خویش تجربه کنند.
دوم، ما باید سعی کنیم مؤسسات بالغ تری چه در دولت، نهادهای قانونگذاری، اقتصادی و آموزشی خلق کنیم. همه این ساختار ها را میتوان در امتداد اصول همیاری بازسازی کرد. این اصول، پتانسیل درونی و بالقوه ما در همکاری و نوع دوستی را بالفعل میکند و همزمان با حفظ تمامیت، تنوع و خوب زیستی هر فرد، انرژی ها را در مسیر خوب زیستی کل بدنه اجتماعی هدایت می کند.
سوم، ما میتوانیم انرژی هایمان را برای توسعه مدل های بالغ تری از زندگی اجتماعی به کار ببریم، مدل هائی که بر مبنای پذیرش آگاهانه وحدت انسانی است (اینکه بنی آدم اعضای یک پیکرند – که در آفرینش ز یک گوهرند)، مدل هائی که تنوع را به عنوان منبعی برای بهتر زیستن ارج مینهد و مدل هائی که عدالت در محور آنها قرار دارد.
در هر سه مورد ما شاهد علائمی در همه جای دنیا هستیم که فرهنگ عاملیت سازنده در حال شکلگیری در محله ها و روستاهای جهان هستند. ما باید در این فرایند شرکت کنیم، از آن حمایت و آن را تشویق کنیم. ولی همینطور که با این موارد دست و پنجه نرم میکنیم چالش اصلی ما این است که دانش ما در اینکه چگونه بطور مؤثر و پایدار این کار ها را در سطح جهانی انجام بدهیم بسیار محدود است. بنابراین فرهنک عاملیت سازنده باید با فرهنک یادگیری عجین و همراه گردد، یعنی خلق دانش در هر سه زمینه. یک فرهنگ یادگیری که که نیاز به مشارکت در چنین حرکت هائی دارد و میتواند از هر باهمستانی آغاز گردد.
و اگر دقیق تر بنگریم میبینیم که فرهنگ یادگیری نیز در همه جای این کره خاکی در حال پدیدار شدن است. پدیدهای که باید حمایتش کنیم، تشویقش کنیم و در آن مشارکت داشته باشیم.
بعضیها خواهند گفت که چنین چشم اندازی ساده لوحانه و غیر واقعی است. راست هم میگویند چون از نگاه و لنز تفسیرگرانهِ فرهنگ رقابت دقیقاً اینگونه به نظر می رسد. ولی این یک لنز بسیار مخدوش است و فقط در خدمت مناقع کوتاه مدت مادی بخش بسیار کوچکی از جامعه است. اگر این لنز را کنار بگذاریم، و نگاه دقیقی به شرایط کنونی دنیا بنیدازیم، متوجه میشویم که درواقع چیزی که ساده لوحانه و غیر واقعی است باور به این است که فرهنگ رقابت میتواند تا ابد ادامه یابد. این فرهنگ باعث شده که زمینی را که زندگی مان به آن بستگی دارد از بین ببریم، ما را در حالت دائمی تعارض، ناپایداری و بحران نگه میدارد و مانع از آن میشود که با مسائل پیچیدهای که در روی این کره خاکی با آن درگیر هستیم روبرو شویم، مسائلی که با تکیه بر فرهنگ رقابت ایجاد کرده ایم.
عبور از فرهنگ رقابت یک ضرورت تکاملی است. یکی از حساسترین چالش هائی است که در مقابل جامعه بشری قرار دارد. ما میتوانیم از این فرهنگ عبور کنیم. ما توانسته ایم اتم را بشکافیم. توانسته ایم که کد ژنتیک حیات را کشف کنیم. آدم را به کره ماه فرستاده ایم. در حال اکتشاف در کرانه های فضا هستیم. بنابراین باید بتوانیم روی همین کره زمین از فرهنگ رقابت فاصله بگیریم و زندگی مسایقه ای را کنار بگذاریم. ما میتوانیم در کنار یکدیگر دنیائی بسازیم که در شان موجودی به نام انسان است. فقط در آنصورت است که میتوانیم خود را اشرف مخلوقات بدانیم.
پیشگوئی کامبخش (self-fulfilling prophecy )
باهمستانی (community)
همیاری (Mutulalism)
https://t.me/mehdijafarimanesh